3

^{هفت صبح تا هفت غروب}

^{به بهانه اینکه روزهای زوج کلاس دارم همراه خانواده به مسافرت نرفتم. سه شنبه شب بود، بعد از شام با بچه های محل رفتیم خانه ما. تا اذان صبح حرف زدیم و خندیدیم ...}

2

_آبپاش

_{آتش سیگار را توی زیر سیگاری تکاندم و " یوسف آباد , خیابان سی و سوم " را گذاشتم توی قفسه ی کتاب. کمی از خاکستر سیگار ریخت روی موکت که با کف دست لای پرزهای موکت ناپدیدش کردم. ته سیگارم را چلاندم ...}

1

_{داستان، از مجلات گروه همشهری است که اول هر ماه منتشر می شود. داستان همشهری را می توانید از کیوسکهای روزنامه فروشی و کتابفروشی های معتبر تهیه کنید ولی...}

_{من با همشهری داستان زندگی کردم و میکنم.از شماره اول، تیر 89 تا امروز همراه داستان هستم . برای شماره بهمن 89 من هم برای مجله همشهری داستان نوشتم،"کرم پهن پلاناریا" که همان دور اول رد شد. این رد شدن هیچ به مذاقم خوش نیامد و حسابی به تیریج قبایم برخورد. ولی من عشق داستان دلم خواست که باز هم برای همشهری داستان بنویسم،اینبار محکم تر و زنده تر.شماره تیر 90 بود که دیدن دور دوم بررسی جلوی داستانم "خاله زهره " خوشحالی و ذوق و شوق یک تجربه بچه گانه را برایم داشت.هزار جور فکر و خیال داشت این دور دوم بررسی. خودم را میگذاشتم جای "گارسیا مارکز " و سوال خبرنگار ها را جواب میدادم.شماره مرداد  90 که  در آمد دیگر خبری از جدول رهگیری آثار نبود!وقتی که توی وبلاگ همشهری داستان پیگیر شدم  دیدم که ای دل غافل، "گارسیا مارکز "که جای خود به اندازه همین نویسنده های دسته چندم وطنی هم نوشتن بلد نیستم!. آخر "خاله زهره" هم توی دور دوم رد شده بود. بعد از آن باز هم برای همشهری داستان نوشتم.داستانک ،بازتاب و باز هم داستان کوتاه ولی، آنها هم جزو ردی های دور اول بودند.}

_{حالا اینها به کنار ، اینجا قرار است چاپ نشده های همشهری داستان را بخوانیم.هم آنهایی که من برایشان فرستادم و هم آنهایی که شما خوانندگان رسمی و نویسندگان غیر رسمی برای همشهری داستان فرستادید.} 

_{اینجا مال خود خود ماست, اینجا وبلاگ رسمی نویسندگان غیر رسمی همشهری داستان است.اینجا تنها جایی است که چاپ نشده های همشهری داستان را پیدا میکنید.}

_{پی نوشت:لطفا برای انتخاب بهترین فرمت کاری در این وبلاگ در قسمت نظرات با من همکاری کنید.}

                                                                                                                 _{عبدالرضا درویش}