-
3
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 00:09
هفت صبح تا هفت غروب به بهانه اینکه روزهای زوج کلاس دارم همراه خانواده به مسافرت نرفتم. سه شنبه شب بود، بعد از شام با بچه های محل رفتیم خانه ما. تا اذان صبح حرف زدیم و خندیدیم ... ، بعد از نماز یک قابلمه گرفتیم دستمان و همراه حمزه رفتیم کله پزی . چند دست بنا گوش و یک دست زبان . بعد از اینکه سرشار از چربی و انرژی شدیم...
-
2
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 15:50
آبپاش آتش سیگار را توی زیر سیگاری تکاندم و " یوسف آباد , خیابان سی و سوم " را گذاشتم توی قفسه ی کتاب. کمی از خاکستر سیگار ریخت روی موکت که با کف دست لای پرزهای موکت ناپدیدش کردم. ته سیگارم را چلاندم ... توی زیرسیگاری و بلند شدم.رفتم طرف آشپزخانه.توی آشپز خانه شیر آب ظرفشویی که چکه میکرد را محکم کردم و مثل...
-
1
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 23:53
داستان، از مجلات گروه همشهری است که اول هر ماه منتشر می شود. داستان همشهری را می توانید از کیوسکهای روزنامه فروشی و کتابفروشی های معتبر تهیه کنید ولی... من با همشهری داستان زندگی کردم و میکنم.از شماره اول، تیر 89 تا امروز همراه داستان هستم . برای شماره بهمن 89 من هم برای مجله همشهری داستان نوشتم،"کرم پهن...